قصۀ حرب احد
قصص قرآن مجید-سحرگاه چهارمقصۀ موسی و فرعون
واکسنش رو بسازین زودتر زودتر :(و امّا قصۀ آدم صلوات الله علیه
قصص قرآن مجید-سحرگاه دومحسینقلی جان سلام. امیدوارم حالت خوب، دماغت چاق، کیفت کوک، نفست به راه و زندگی بر وفق مرادت باشد.
کد متلب حل دستگاه معادلات دیفرانسیل معمولی کوپل شده (ODE) با روش رانگ-کوتای مرتبه 4 با توضیحات خط به خط در ورد و قابلیت دریافت معادلات از کاربرآخرین باری که برای یک دوست نامه نوشتم، حدود یک سال و نیم پیش بود. نامهای که البته هرگز پست نشد و ماند روی دستم. اگر این آخرین بار را کنار بگذارم، آخرین خاطراتم از نوشتن نامه برمیگردد به سالها پیش. به همان سالهایی که در فقط همسایۀ دیوار به دیوارمان تلفن داشت و اگر میخواستی با کسی در تماس باشی، چارهای جز نوشتن نامه نبود. گمانم هفت یا هشت سالم بود و وقتهایی که مادر یا خالهها دست به کاغذ و قلم میشدند، آخرین سطرهای کاغذشان مال من بود. البته که فقط بلد بودم با یکی دو جوک بیمزه خطهای آخر نامه را پر کنم و تازه نوشتن همین چند خط هم لااقل یک ساعت زمان میبرد.
پاورپوینت با عنوان پدیده کرونا Coronaصفرم: چهارده روز پیش، به یک دوستی گفتم رمز وبلاگم رو تغییر بده تا یک مدت از نوشتن دور باشم. امشب بهش میگم، خب حالا رمز وبلاگم رو بده. رمز وبلاگ رو گذاشته بود: «glorymanunited»! الآن تازه اومدم توی پنل وبلاگ و دوباره یادم افتاد. خلاصه که خیلی نامردی :)
متن آهنگ بیگانه سینا سرلکتا حالا سعی کردی چشمت فقط به دروازهبان باشه و نه به مهاجم؟ سخته چشمت رو از توپ جدا کنی. تلاش زیادی لازم داره. میبینی که دروازهبان به عقب و جلو تکون میخوره. به چپ و به راست خم میشه. سر دفاع فریاد میزنه. ولی معمولاً فقط زمانی توجهت بهش جلب میشه که توپ به سمت دروازه شوت شده.
2. سوره بقره آیه 1 تا 5صبح وقتی روی دورچرخه از بین ماشینها رد میشدم به مادر فکر میکردم. به این کلمه و مفهومیکه همۀ مردم کوچه و خیابان امروز به یادش هستند. یکی برای مادرش شیرینی کشمشی میخرد و دیگری عکسی از مادرش را توی صفحۀ مجازیاش بازنشر میکند و آن یکی تازه شب که میشود یادش میآید مادری هم داشته و با تماسی سعی میکند ادای دینی کرده باشد. انگار که فقط بخواهند باری را از دوششان بردارند. بار ادای دین سالیانه به مادر را. همان زنانی که 365 روز سال را مادرانگی میکنند و فقط به اندازۀ یک روز در سال از آنها تجلیل میشود. آن هم فقط در حد یک تماس تلفنی، یک کیلو شیرینی کشمشی یا پیامکی کپی پیست شده.
2. سوره بقره آیه 1 تا 5القصّه، روایت است که روزی پادشاه مسابقهای ترتیب داد و از هنرمندان سرزمین خواست تا آرامش را برایش نقاشی کنند. نقاشان هرکدام آرامش را در چیزی دیدند. یکی در ساحلی شنی و دیگری در کوهستانی سرسبز و آن یکی در کلبهای چوبی با خورشتی برای نهار و دیگری در خانوادهای با چند پسر و دختر. در نهایت پادشاه از میان انبوه نقاشیهای رسیده دست روی دو نقاشی گذاشت و مابقی را وسط قصر به آتش کشید. نقاشی اول دریاچهای بود آرام همراه با یک آسمان آبی، کلبهای چوبی و دود اجاقی که خبر از غذایی گرم و جایی نرم در خانه میداد. نقاشی دوم امّا تصویر کوههای سر به فلک کشیدهای بود با ابرهای توفانزا و رودخانهای خروشان و باد که تمام درختان جنگل را تا مرز سرنگونی برده بود. گوشهای از تابلو، درون بریدگی یکی از صخرههای درهم فرورفته امّا لانۀ گنجشکانی بود با چند جوجه و پدر و مادری که چیزی به دهان گرفته و در دهان جوجهها میگذاشتند.
برای مادر، برای خودِ خودِ اوتعداد صفحات : 1